گفتوگوبا یکی از نیروهای ضد زره و از جانبازان عملیات والفجر ۸
عملکرد غواصان در نبرد فاو شگفتی کارشناسان نظامی را برانگیخت
درست است منطقه عملیاتی، جنوب کشور بود ولی شبها هوا سرد و دریا مواج میشد. اگر برای یک لحظه آب سرد به صورتمان میخورد دچار شوک میشدیم حالا تصور کنید کاملاً بدن داخل آب سرد میرفت. هدف همه بچهها پیروزی در عملیات بود و واقعاً کار سختی پیشرویشان بود. آنها خودشان را برای شهادت هم آماده کرده بودند و میدانستند راه برگشتی وجود ندارد ولی باز با تمام قدرت عمل کردند.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
تاریخ : شنبه 1397/11/27 ساعت 09:23
عملیات آبی- خاکی «والفجر ۸» در بهمن ماه سال ۱۳۶۴ انجام شد و یکی از موفقیتآمیزترین و شگفتانگیزترین عملیاتهای ایران در دوران دفاعمقدس بود. طی این عملیات دسترسی عراق به آبهای خلیج فارس قطع شد. در فرآیند بیش از ۷۵ روز نبرد گسترده که صحنه واقعی رویارویی نیروی نظامی و ماشین جنگی حزب بعث عراق با توان قوای ایرانی بود، ایران بر سواحل شمالی خورعبدالله در شبه جزیره فاو (شهر فاطمیه) مسلط و راه ورود عراق به خلیج فارس بسته شد. جانباز علیاکبر سهرابی از رزمندگان حاضر در عملیات والفجر ۸ در گفتوگو از جزئیات این عملیات و کار بزرگ غواصان میگوید.
شما از کدام گردان و لشکر برای عملیات والفجر ۸ آماده و اعزام شدید؟
من از گردان ضدزره که از مجموع ادوات کل بود و سردار عزیز جعفری فرماندهیاش را برعهده داشت در این عملیات شرکت کردم. ساعت ۱۰ شب ۲۰ بهمن سال ۱۳۶۴ نیروهای غواص عملیات را شروع کردند و پیش رفتند و زمانی که مستقر شدند نیروهای بعدی عمل کردند و بعد ما از واحد ضدزره مستقر شدیم. ما نیروی ضدزره و موشک مالیوتکا بودیم که مخصوص زدن تانک و نفربر بود. فرمانده ما سردار شهید خسرو امینیان از بچههای جنوب و از شهدای شاخص دفاعمقدس بود که سال ۱۳۶۷ در شلمچه شهید شد.
آمادهسازی برای عملیات را از چه زمانی شروع کردید؟
ما از یک ماه قبل توجیه شده بودیم که عملیاتی بزرگ را انجام خواهیم داد منتها به دلیل مسائل امنیتی نمیگفتند در کدام محور عملیات انجام میشود ولی از یک ماه قبل آمادگی لازم را کسب کرده بودیم. منافقین و ستون پنجم در منطقه به دنبال جمع کردن اطلاعات بودند و باید سلسله مراتب اطلاعاتی رعایت میشد. فرماندهان رده بالا کاملاً برای انجام عملیات توجیه شده بودند و ما به عنوان نیروی عملکننده کمی بعد در جریان قرار گرفتیم. قرارگاه از ماهها قبل برنامهریزی برای انجام عملیات را شروع کرده بود و تا به ما برسد زمان میبرد. یکسری از غواصان قرارگاه در مقر ما مستقر شدند. چون ما از نیروهای بومی بودیم با بچههای اطلاعات عملیات برای شناسایی میرفتیم که غواصان هم همراهمان بودند.
برای این عملیات هم منافقین و جاسوسان فعالیت زیادی داشتند؟
این نیروها جرئت داشتن مقر و پایگاه را نداشتند و به صورت تکنفره در قالب راننده یا سایر نیروها به محورها میآمدند و به دنبال جمع کردن اطلاعات بودند. نیروهای اطلاعاتی هم کاملاً حواسشان جمع بود و چندین بار هم ستون پنجم را شناسایی و دستگیر کردند. موارد امنیتی در این عملیات به خوبی رعایت شد و اتفاقاتی که برای کربلای ۴ رخ داد را شاهد نبودیم. طرحریزی و شناسایی عملیات خیلی دقیق انجام شد. نیروهای سپاه و جهاد سازندگی عملکرد خیلی خوبی در این عملیات داشتند.
در فاصله زمانی عملیات بیتالمقدس تا عملیات والفجر ۸ جبهه ما در این چند سال با فراز و نشیب مواجه بود. در سال ۱۳۶۴ که عملیات والفجر ۸ انجام شد توازن قوا در جبهه و وضعیت روحی و روانی رزمندگان چطور بود؟
از اول جنگ تا سالی که عملیات والفجر ۸ را انجام دادیم نیروها مدام در حال تجربهاندوزی بودند. در خیبر و بدر در منطقه جفیر و طلائیه باتلاقهای عمیقی بود که به دلیل کم بودن تجربهمان به مشکل برخوردیم ولی در عملیاتهای بعدی دیگر راه عبور را پیدا کردیم. در عملیات والفجر ۸ از تمام تجربیات قبلیمان استفاده کردیم و میدانستیم در این عملیات پیروز خواهیم شد. همه توجیه شده بودیم. نیروهای غواص که عمل کردند و منطقه در اختیار رزمندگانمان افتاد پلها به سرعت زده شد تا سایر نیروها وارد منطقه شوند، یعنی از ساعت حدود ۱۰ شب تا زمانی که هوا هنوز گرگ و میش بود این پلها زده شد. نیروها از قبل توجیه شده بودند و آمادگی لازم را داشتند و پس از نصب پلها سریع وارد عمل شدند. تجربیات گذشته خیلی به کمکمان آمد. در سال ۵۹ عملیات نمیکردیم که هنوز بیتجربه باشیم بلکه رفته رفته آمادگی و تجربهمان بیشتر شده بود و برای انجام عملیاتهای بزرگ کاملاً توجیه و آماده بودیم.
نیروهای غواص را عموم مردم معمولاً با عملیات کربلای ۴ به یاد میآورند، در حالیکه در این عملیات کار بزرگی را انجام دادند و یکی از شگفتیهای جنگ را رقم زدند. از نقش مهم غواصان در این عملیات و در شرایط سخت آن روزها بگویید.
درست است منطقه عملیاتی، جنوب کشور بود ولی شبها هوا سرد و دریا مواج میشد. الان اگر برای یک لحظه آب سرد به صورتمان بخورد دچار شوک میشویم حالا تصور کنید کاملاً بدن داخل آب سرد برود. هدف همه بچهها پیروزی در عملیات بود و واقعاً کار سختی پیشرویشان بود. آنها خودشان را برای شهادت هم آماده کرده بودند و میدانستند راه برگشتی وجود ندارد ولی باز با تمام قدرت عمل کردند. ما غواصی داشتیم که ۱۶ ساله بود، اما کاملاً آماده و توجیه بود و از اهمیت کارش آگاهی داشت. این نیروها در شمال کشور آماده شده بودند و طوری نبود که بدون آمادگی وارد عملیات شوند. از قبل، دورههای آبی- خاکی را گذرانده بودند و با سختیهای کار آشنایی داشتند. نیروهای غواص کاری انجام دادند که امروز در دنیا زبانزد است. وقتی جنگ به پایان رسید کارشناسان نظامی کشورهای همجوار به ایران آمدند و وقتی وارد منطقه عملیاتی والفجر ۸ شدند از چگونگی عبور نیروهای غواص از اروند و پل زدن روی آن تعجب کردند. اراده و روحیهای که خدا به نیروها داده بود بینظیر بود. نسل الان باید بدانند این نیروها آن زمان چه زحماتی کشیدهاند. شاید خیلیها فقط بدانند که رزمندگان شهر فاو را گرفتهاند ولی دیگر از جزئیات و سختیهایش خبر نداشته باشند. وقتی پلهای شناور زده شد نیروهای پیاده و گردان زرهی را به منطقه بردند. بیشتر از دو سال آن منطقه در اختیار ما بود و عبور و مرور با این پلها انجام میشد. بدون غواصان ما نمیتوانستیم عمل کنیم. باید غواصان وارد آب میشدند و نقششان بسیار حیاتی بود. اگر غواص ما نمیرفت و پل زده نمیشد به هیچ عنوان عملیات موفق نمیشد و نیروها مجبور به عقبنشینی میشدند. شب اول عملیات موج انفجار دشمن تعدادی از بچههای غواص را شهید کرد با این حال بچهها پیشروی و از موانع عبور کردند و توانستند پلها را بزنند. کارشناسان خارجی میگفتند چطور این لولهها روی آب سوار شدهاند که وسط دریا از هم باز نمیشوند و از قدرت فنی- مهندسیمان شگفتزده میشدند.
نیروهای ضدزره هم همان اولین روز عملیات وارد شدند؟
وقتی غواصان رفتند، نیروهای پیاده وارد عمل شد و بعد ضدزره وارد شد. ضدزره به موشک مالیوتکا و خمپاره مربوط میشود تا تانکهای دشمن را منهدم کند. تیپ زرهی لشکر ۸ نجف اشرف و گردان پیاده لشکر محمد رسولالله (ص) و نیروهای لشکر ۱۴ امام حسین (ع) حضور خیلی تأثیرگذاری در این عملیات داشتند. نیروهای لشکر عاشورا و غواصان این لشکر بسیار فعال بودند و خیلی خوب عمل کردند. مسافت زیاد بود و برای انجام عملیات نمیشد تنها به یک لشکر متکی شد و همه باید پای کار میآمدند.
زمانی که عملیات انجام شد اصل غافلگیری را رعایت کردیم و دشمن از حضور ما غافلگیر شده بود؟
نیروهای اطلاعات- عملیات شناساییهای لازم را به خوبی انجام دادند و فرماندهان هم غواصان را توجیه کردند. دشمن دوربینهای مادون قرمزی داشت که شب را مثل روز نشان میداد، باید با احتیاط عملیات را انجام میدادیم. افسران بعثی که در این عملیات اسیر شدند میگفتند فکر نمیکردیم با وجود این همه سنگر، مانع و امکانات بتوانید از اروند عبور کنید و نیروهایتان در این حجم عمل کنند. برایشان خیلی عجیب بود. میگفتند اصلاً فکر نمیکردیم در یک شب بتوانید عملیات را انجام دهید و از این آب خروشان عبور کنید. برایشان غیرقابل تصور بود. نیت بچهها این بود که هرطور شده به آب بزنند و این منطقه را بگیرند و با ارادهای محکم نیتشان را عملی کردند. رزمندگان میگفتند باید قدرتمان را به صدام و حامیانش نشان دهیم. وقتی این عملیات انجام شد صدام و سایر کشورها متوجه قدرت ایران شدند. فهمیدند ایران همانطور که خرمشهر و سوسنگرد را آزاد کرد این توان را دارد که بخشی از خاک دشمن را در اختیار بگیرد. اهمیت فاو برای هر دو کشور خیلی زیاد بود. شهر فاو شهر اسکله و بنادر نفتی است. دو شهر مشرف به مناطق نفتی از نظر استراتژیک بصره و فاو هستند که از نظر درآمد نفتی و اسکلههای تجاری بسیار اهمیت دارند و در نتیجه این عملیات ایران بر سواحل اروند، ساحل شمالی خورعبدالله و شبه جزیره فاو مسلط و راه ورود عراق به خلیج فارس از طریق فاو مسدود شد. همچنین غنیمت خوبی هم از دشمن گرفتیم؛ مهمات، قبضه خمپاره، سلاح سبک، جیپ و نفربر. در منطقه خودشان عمل کردیم و آنها همه چیز را رها کردند و رفتند. نیروهایی هم که نتوانسته بودند عقبنشینی کنند اسیر شدند و در این عملیات اسیر زیادی از دشمن زیاد گرفتیم. پس از یک سال که نیروها کاملاً تثبیت شدند تعدادی از رزمندگان در فاو مستقر شدند و تعدادی به عقب بازگشتند. صدام با سایر کشورهای همپیمانش اتحادی علیه ایران بست و به دنبال راهی برای خارج کردن ایران از آن منطقه بود.
جانبازی شما در کجا اتفاق افتاد؟
همان روز اول عملیات دشمن آتشبار سنگینی روی سر رزمندگان ریخت. غروب اولین روز عملیات ما به سمت مسجد فاو میرفتیم که خمپاره دشمن نزدیکمان اصابت کرد. ما فقط شانس آوردیم خمپاره ۱۲۰ در منطقه باتلاقی و گلآلود خورد و اگر روی خشکی و آسفالت میخورد تلفات زیادی میگرفت. ترکش و موج انفجار خمپاره مجروحمان کرد و ما را به عقب انتقال دادند و در بیمارستان بستری شدیم.
در پایان اگر خاطرهای از فرماندهان بزرگ دفاع مقدس در این عملیات دارید برایمان بگویید.
خاطرم است حاجحسین خرازی با اورکت و کلاهش در منطقه حضور داشت و ایشان به من برادر اکبر میگفت. من یک سال و اندی نیروی ایشان بودم و وقتی من را در منطقه دید شناخت. با یک ظاهر ساده و بیریا حضور داشت و همیشه به رزمندگان حاضر در منطقه سر میزد و به آنها روحیه میداد. وجود حاجحسین خرازی برای همه رزمندگان روحیهبخش بود. حاجاحمد کاظمی را هم در همین عملیات و در محور دیدم. وجود ایشان هم برای جبههها وزنهای بود. اگر نیرویی مجروح میشد همین فرماندهان لشکر، نیرو را به عقب انتقال میدادند و طوری نبود که بخواهند به دیگران فرمان دهند. ما با چنین روحیهای عمل کردیم و موفق شدیم.
منبع: روزنامه جوان